تفکر مثبت

سلام به همهء دوستان ...

چند روزیه سرم شلوغه ، درگیر امتحانای پایان ترمم .

فکرم کار نمی کنه چی بنویسم. کلافه م. صبحی اومدم برم کتابخونه درس بخونم مخم هنگ کرد. اومدم بیرون یه نخ سیگار کشیدم ، اعصابم خرد شد. بار و بندیلم رو جمع کردم برگشتم خونه. یه زنگ به آتوس زدم ، اونم پکرتر از من . دعوتم کرد برم خونشون. در مورد کار تابستونمون با هم صحبت کردیم ، طبق معمول به توافق نرسیدیم..!

 

و اما اصل مطلب :

( آتوس : پس اون بالاییه چی بود تا حالا..؟! )

 

تخیلات ما خالق واقعیات ماست " ارنست رنان "

می خوام در مورد تخیلات مثبتی که منجر به حقیقت می شه صحبت کنم. شاید شما هم شاید شما هم در این مورد تجربه ای داشته باشین که بعضی وقتا افکار و تخیلات ما به حقیقت میپیونده. ما می تونیم اونقدر تخیلاتمون رو پرورش بدیم و با تلقین و تکرار به اونها جامهء عمل بپوشونیم و حتی خودمون از به واقعیت پیوستن اونها شگفت زده بشیم. مثلآ شبا قبل از خواب که ذهنمون تو حالت آلفائه ، می تونیم با ناخودآگاهمون کلنجار بریم ، خواسته ها و آرزوهامون رو انوجوری که خوشایندمونه و به رسیدن به هدفمون منجر می شه سوق بدیم. اولش سخته ولی با تکرار و تلقین ممکنه.

چون که ناخودآگاهمون یه جورایی به ناشناختنی یعنی خالق کائنات پیوند خورده و این دو قدرت می تونن مشکلات رو از سر راه بردارن. البته قبل از همهء اینا باید دلمون رو از کینه ها بشوریم ، کسایی که ازشون دلخوریم ببخشیم و ازشون بخوایم که ما رو ببخشن ، و خیلی کارای دیگه که باعث میشن احساس سبکی بهمون دست بده. شاید فکر کنین اینا یه سری مطلب های صرف روانشناسیه ولی بودن کسایی که اولش باور نمی کردن ولی بعد یه مدتی به نتیجه رسیدن. من خودم شخصآ تجربه کردم و جواب داد.

امیدوارم که همتون به خواسته های قلبیتون برسین و " ناشناختنی" رو فراموش نکنین...

امضاء : سینوهه

    

نظرات 6 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:32 ب.ظ http://maryami.blogsky.com

بینم؟؟
اون مشت که از آتوس خوردی هنوز جاش هست؟
محکم زد؟ آخی
تقصیر خودت بود خب بلبل زبونی کردی!
حالا برو امتحاناتو بده تا بعد!

سلام مریم جان ...
جاش خوب شده ... ولی هنوز درد میکنه..
بلبل زبونی نکردم.. هرچی گفت جوابش رو دادم..دعا کن امتحانام رو خوب بدم..
مرسی ازینکگه اومدی..
موفق باشی..

توت کوچولو دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:03 ق.ظ http://darkscare.blogsky.com

سلام سینوهه!

خوب بخون!قشنگ بود فقط یه پیشنهاد !فونتت رو عوظ کن خوب؟

میسی!بابای

سلام کوچولوی آتوس ...
ممنون از پیشنهادت...حتمآ ازش استفاده خواهم کرد..
خواهش می کنم.. بابای

توت کوچولو دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:08 ق.ظ

میگما من بعضی کلمه ها رو ابتکاری مینویسم نگیچه بیسواده عوض رو نوشته عوظ(نیشخند)

اشکال نداره.. هرجوری بنویسی من دوستت دارم.. وقتی تو دختر آتوسی ، میشی برادرزادهء سینوهه ، یعنی من..!
پس ازین به بعد می تونی من رو عمو سینوهه صدا بزنی..
موفق باشی

نازنین دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:56 ب.ظ

سلام سینوهه جون جون ببخشید که نتونستم زیاد بیام اخه ۲ هفته به کنکورم مونده!!!!!!!!!!!!!!!!!!چه قدرم که من میخونم...ولی بازم میام

سلام نازنین جان..
ازینکه سر زدی ممنونم ، سعی کن خوبه خوب درس بخونی تا با رتبهء خوبی قبول شی.. من خیلی خوشحال می شم دانشگاه قبول شی..
من می تونم باهات یه گفتگو توی چت داشته باشم ؟
لطفآ جوابم رو رک بهم بده ، ناراحت نمی شم ، قول می دم

مریم دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:57 ب.ظ http://maryami.blogsky.com

ها؟؟؟
چی چی نوشتی تو نظرت؟
راستی تو حرفای دکتر حلت رو گوش کرده بودی یا مجله موفقیت خونده بودی که اینا رو نوشتی؟ نمی گم درست نیست حرفت خیلی هم خوب نوشتی از تفکر مثبت ولی عزیزم از ناشناختنی بخواه اول سیگارت و ترک کنی بعدشم موقع درس خوندن کلافه نشی و با قی قضایا!

توت کوچولو دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ب.ظ http://darkscare.blogsky.com

سلام عمو جونم!میگما به تو هم میگن عمو؟!

خیلی خوب هوایه برادر زاده ی دوست داشتنیتو(از خودم تعریف میکنم) داری!(ناحارت)

من واس این پستت ۳ تا کامنت گذاشتم ولی تو اصلا نیومدی وبم!(قهرم بات)

عمو جون سینوهه جونم!(نیشخند) بیا و این برادر زاده کوچولوتو خوشحال کن خوب؟!

بابای عمویی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد