خداحافظیه شهریار کوچولو

ورود به طبیعت خویشتن

یعنی زندگی دران

وماندن دران.

انسان بایدبداند ازچه چیزهایی رهایی پیداکند

شناخت این راهها رهایی ازاین هاست.

خداوند به هرطریق ممکن تطهیرت

می کند.

فقط طلا نیست که باید ازکوره ی اتش

بگذرد تاخالص شود

انسان نیز.

کوره ی آتش برای انسان موهبت است

این آتش ،میوه ی نیایش های فراوان و

زایشهای بی شماراست .

شدت گرفتن تشنگی ست که سرانجام

به عشق تبدیل می شود .

افسوس که عده کمی پذیرای عشق اند.

زیراعده کمی می توانند عشق را در

جامه ی رنج بشناسند .

عشق ،سریر نیست ،صلیب است

اما کسانی که شادمانه خودرا

به آن می سپارند ،به بالاترین سریرها

تکیه می زنند.

صلیب رامی توان دید ،اما سریررانه .

سریر همواره درپس صلیب پنهان

است .

حتی مسیح برای لحظه ای درنگ کرد

حتی دل او نیزفریاد براورد :ای پدر،

چرافراموشم کرده ای؟

امالحظه بعد،به یاد آورد:ای پدر،

چرافراموشم کرده ای ؟

اما لحظه بعد،به یاد اوردوگفت:

راضی ام به رضای تو.

همین کافی بود:

صلیب،سریرشد

ومرگ ؟حیاتی تازه .

درلحظه ی انقلاب درون ،

درمیان یک جمله وجمله دیگر،

مسیح برعیسای ناصری نزول کرد.

رنج توشدید است ،اما

حیاتی تازه دردسترس توست .

شاد باش وسپاسگذار

نور،به احترام افرینش ،ظلمت رابه همسری می پذیرد.

دوستان عزیزازاینکه توی این مدت محدود با شما بودم لحظات خوب وفراموش نشدنی تجربه کردم.لحظاتی که امکان نداره فراموش کنم . چیزای زیادی ازتون یاد گرفتم.

امید وارم منم یه کوچولو روی شما تایثر گذاشته باشم.

تازه داشت کشتی دلم به ساحل میرسید ولی

خصم روزگار مانع شد.

نمی دونم معنی اسمم بر گزیده است ولی برگزیده برای غم واندوه.آیا کسی هست توی غمو غصه ی من شریک بشه کشتی دل خوشگامو به سر منزل مقصود برسونه؟

امیدوارم دوباره ببی نمتون.ولی این ماموریتهای کاری بد جوری مشغولم کرده.

بهرحال خیلی از بودن در کنار شما خوشوقت شدم. هر خوبی وبدی ازما دیدن حلالم کنید .یه معذرت خواهی به مریم عزیز بدهکارم.بخدا شرایط روحیم بد بود منظوری نداشتم.

 یه معذرت خواهی هم به نازنین جان بدهکارم خیال باهاش با نیشو کنایه حرف زدم. به هر حال مسافری بودم که ازاین  گذر باید عبور می کردم تجربه ی خوبی بود از صمیم قلب ازهمتون ممنونمو دوستون دارم صادقانه.

به امد دیدار.

خدایا چنان کن سر انجام کار      که تو خشنود باشی و مارستگار

ایمیلمم میذارم تا هرکی نظر خصوصی داشت بذاره این دوستیای مثال زدنی همچنان ادامه داشته باشه.mj_sinohe@yahoo.com,

منتظره حظور آبی تون هستم.

 

 

عشق مسافر کوچولوی قرن ۲۱

اصلا نمی دونم چرا هیشگی ازم نپرسید، تو چرا اهلی شدی؟

تو رو چه به این حرفا! توی  بی ستاره ، توی سردو بی حس؟

نمیفهمم چه طور این حس رو که زمانی احمقانه فرض می کردم منو اسیر خودش کرد.

هر کی می گفت اهلی شدم با پوزخند می گفتم اسم آخرین رمانی خوندی چی بود؟

اسم آخرین تئاتری که رفتی چی بود؟

اما حالا به یاد اون پوزخندا که میفتم از خودم خجالت می کشم،گونه هام گر میگیره،

موهام به تنم سیخ میشن،به خودم لعنت میفرستم که ایکاش احساس پاک دیگرونو

به سخره نمی گرفتم .اما میگذره ای  دلخوریا میگذره.

افسوس که باید بعضی چیزا رو باید با چشم دل میدیدم اما منه مغرورو صرفا منطقی

با چشم سر نگاه کردم،کاش سرم می ترکید.

آخرش حسمو بهش نگفتمو نفهمید که منو اهلی کرده.

حالا به یاد اون روزای بارونیو عاشغونه زیر بارونا بی هدف راه میافتم اما بارون

نیست سرابه دیگه نه اونو کنارم می بینم نه دیگه بارون میباره.

خب اینم تاوان عشقه ! بی وفایی رسمش تنهایی مرامشه! کسی هست که بگه اون روزا تکرار می شه/اصلامگه ادم چند بار اهلی میشه؟ کاش قدر لحضات اهلی شدنو بیشتر بدونیم،

طوری که انگاری آخرین لحظه ایکه این لحظاتو لمس می کنیم.

کاش کی این حس مقدسو منه خراب حس نمی کردم ،آخه احساس میکنم به ساحت

عشقو عشاق توهین شده.پاکی عشفو بردم زیر یه علامت سوال گنده.

خب بی سرو پاهایی مثل من باید تجربه کنن تا عشق خودشوبیشتر قدر بدونه.

پایان ناکامی !

خوشدل باش ، کا ملا خوشدل

زندگی راخیلی جدّی نگیر،

زیراجدیت بیماری خطرناکی است

نه تنها بیماری است،بلکه خودکشی نیز هست.

خوشدل باش،کاملاخوشدل،

زیرا خوشدلی تنها راه زیستن است.

زندگی،بازی ست.

فهم درست این بازی یعنی دین.

زیستن براساس این فهم سلوک عارفانه است.

اگربتوانی چنان عمل وزندگی کنی که

گویی درخواب وعمل زندگی میکنی،

وباوجوداین،شاهدوناظرآن باش؛

به سیالیت کیهانی می پیوندی به" تائو".

پیوستن به جاری کیهانی ،آزادی ست؛

آزاد ا‍ز"خود"آزاداز"نفس"

نفس،همان جدیت است،

بیماری ست،

هستی بی نفس ،سعادت است،نور و

سرمستی ست.

آنگاه که با بی معنایی کناربیایی،

ازمعنا فراتر می روی.

لطف کن و سعی نکن تا با معنا باشی،

 وگرنه هر گز به معنا نخواهی رسید.

زیرا فقط حماقت است که به دنبال

معنا میگردد!

هستی به معنااست،غیر عقلانی ست ؛

و چه سعادتی در هستی واقع شدن !