با سلام خدمت مخاطبای عزیز.من سینوهه هستم ...

امیدوارم خوب وسرزنده  باشین از اینکه معطل شدین متاسفمِِ.

آتوس بهتون از اون ور آبها سلام میرسونه وازتون عذر خواهی کرد به دلیل وقفه ومتاسفانه سفر غیره منتظره به دبی وگفت که بگم ادامه ی داستاناشو به محض اومدن توی وبلاگ خودش دنبال کنین.من هم چون سبکم متفاوت بااین سبک مشترک بود ترجیح دادم یه وبلاگ جداگانه بزنم.واز همه یشما دوستان دعوت میکنم قدم رنجه کنین وتشریف بیارین متظرتونم .تا بعد...

آدرس وبلاگم:shabaane.blogsky.com

بازگشت آتوس..!!

سلام...

بعد از یک غیبت کبری.!! همراه با سینوهه عزیز و با سبکی متفاوت ( که سبک قدیم خودم بود ) برگشتم پیشتون...

به زودی از همین وبلاگ شاهد سری ماجراهای من و سینوهه به نام ( بچه های پایتخت ) باشین..!

از تمام کسایی که تو این مدت که من نبودم برام دلتنگی کردن و پشت سرم کلی صفحه گذاشتن متشکرم .. و ترجیح می دم جواب خیلی ها رو ندم...چون گاهی واقعآ جواب ابلهان خاموشیست و ( سکوت فریاد من است..)

به هر حال این وبلاگ جدید کمک می کنه تا بهتر با شخصیت من و سینوهه آشنا بشین..‌( البته بعضی ها اینجا شخصیت منو میشناسن و یا فکر می کنن که می شناسن..!!‌ )

پس تا بعد..  ( به قول سینوهه ایام به کام )

راستی نماز و روزه هاتون هم قبول باشه.......

التماس دعا ...

خراب شو خراب خراب!

چقدر خوب می شود که خراب خراب شوی،

تا سرانجام ناپدید شوی .

آنچه که هست ،همواره به عنوان واقعیت خواهد بود .

و انچه که شده است محکوم به فناست .

شدن ،همواره به زوال ختم می شود ،

بنابراین ،سعی نکن خود را نجات بدهی .

کسی که " خود" را درخدا گم می کند ،

به فراسوی مرگ وزندگی می رود .

وکسی که از خدا  می گریزد و " خود "را

نجات می دهد خود ازدست می رود .

تو گرفتار نجات " خود "هستی ،

وبه همین دلیل از خراب شدن می ترسی .

اما واقعا چه چیزی برای نجات دادن وجود دارد ؟

وآنچه ارزش نجات یافتن دارد پیشا پیش نجات یافته .

حباب ،باد غرور را به جان خویش می اندازد،

درحقیقت دریا تردید می کند ،می خندد ،وناگهان می ترکد

وتهی می شود .